آن مرد آمد
بسم الله الرحمن الرحیم
آن مرد آمد.آن مرد با تمام سختی ها آمد.آن مرد ماند.او نیامده بود که برود.او آمده بود که بماند. بماند و نوید صبحی روشن را بدهد.
آن مردآمد. آن مرد درشب آمد. آن مرد نیامده بود که برود. او آمده بود که روز را از پس سالیان دراز تاریکی بدر آورد. شب بی نور را، روشنای ماه هدیه کند. روز سیاه و تاریک را، مشعل خورشید بخشد.
آن مرد آمد. آن مرد ماند. صبر کرد. تمام دروغ ها و نیشخندها، تمام توهین ها و بی حرمتی ها،همه و همه را تنها بد اخلاقی نامید، لبخندی زد و باز این سکوت. که به راستی چه پاسخی بهتر از این در برابر آنان که حق را می بینند ، انکار می کنند و می پندارند که می توانند خورشید را پنهان کنند.
آن مرد آمد. آن مرد نیامده بود که برود. پس ماند با تمام فشارها ماند. آن مرد ماند و مردانه ماندن را انتخاب کرد. جوانمردانه مبارزه کرد. صبر کرد و بخشید. بخشید تمام تهمت ها،اذیت ها و آزارها را.
اعتقاد او بود که جوانان خون تازه ی رگ های حیات این کشورند. باید آن ها را باور کرد. باید اجازه و فرصت عبور این جریان را در شریان های حیاتی ایران داد و آنها می گفتند : این خون آلوده نباید وارد شود
( وآیا به راستی جوانان خون آلوده ی این کشورند؟ )
آن مرد ایمان داشت که می شود ، می توانیم، چون می خواهیم. خواستن ، یعنی شدن یعنی توانستن.یعنی ایرانی می تواند . یعنی ایرانی همان مغز متفکر جهان،می تواند با غرور هر چه تمام تر این مغز متفکرخویش را به رخ جهان و جهانیان کشد.
یعنی ایرانی می تواند پله های رشد و علم و ترقی را طی کند. ایرانی می تواند آن هم در پرتو نور دین. ایرانی می تواند. چونان که ثابت کرد می تواند؛ در خودکفایی علمی ،در خود کفایی محصولات کشاورزی،درفتح قلل رفیع المپیاد های علمی ، در قدرت بی نظیر فعالیت های هسته ای خویش.
آن مرد گفت می توان وابسته نبود. می توان رقابت ومبارزه کرد. او می گفت تا کی باید در برابر ظلم و زور و ستم سر خم کرد و تسلیم بود. تا کی باید با تهدید جنگی که هرگز عملی نشد،ترسید و پیشرفت نکرد .می گفت زمان ترس و وحشت و عقب ماندگی گذشته است.امروز باید شجاعانه ماند و پیشرفت کرد.
و او شجاعانه ماند، جنگید و با عزمی جدی و تلاشی بی بدیل تمام سعی خویش را به کار گرفت تا رنگ و بوی عدالتی که برای بسیاری مردم غریب بود حس شود.او پای درددل مردم و محرومین نشست. با جان و دل گوش شنوای مشکلات آنها بود.
بعضی فکرمی کردند تمام فعالیت های او تظاهر و دروغ است.اما او همچنان چون سروی مقاوم صبر کرد و به مردم فرصت باور داد... مردم او را باور کردند . به او اعتماد کردند و اورا هم نام و هم روش مردی بزرگ خواندند.رجایی مرد خدمت و عدالت، باکری، جلوه قدرت،همت ، مرد اقتدار و صلابت ،و اخلاص و سازندگی متوسلیان.تاریخ جلوه بزرگ مردان خود را یک باره یک جا به دیده خویش حیران و متعجب ماند.
آن مرد هست . هنوز هم می جنگد.هنوز هم مردم دوستش دارند.
پس در سوم تیر ، سالروز بیعت ایران اسلامی با دستان طلایی خورشید مهرورزی ،عدالت خواهی و عزتمندی دست به دعا برمیداریم و سربلندی را برای سرباز امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مالک اشتر آقا سید علی و اعتلای ایران اسلامی آرزو مندیم.
آنها که آن مرد را انکارمی کنند چشمان خود را بسته اند .چشم را غفلت زده می کنید اما آیا گوش ها نمی شنوند؟چشمان را به اجبار دست ها بسته نگه می دارید؛ با گوش ها چه می کنید؟ آیا دستان می توانند هم چشم ها را بگیرند و هم گوش ها را آن طور که نه گوشها بشنوند نه چشم ها ببینند؟
به دعوت منتظر جواب من هم وارد جریان نوشتن از سه تیر شدم. و بنا به وعده ، از عشق ملکوتی ، خانواده آقای نظری ، دریچه ای به سوی ملکوت ، شمیم بهشت ، غذای روح ، هاتف و یگان هم دعوت میکنم تا اون ها هم از این حماسه قلم بزنند.